English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7577 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
behavior sampling U نمونه گیری از رفتار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
modules U اطاقک نمونه پیش ساخته واحد نمونه برای اندازه گیری
module U اطاقک نمونه پیش ساخته واحد نمونه برای اندازه گیری
sampling U نمونه گیری برداشت نمونه
undisturbed sample U نمونه گیری بهم نخورده نمونه دست نخورده
sampling U نمونه گیری
samplery U نمونه گیری
surveyed U نمونه گیری
coring U نمونه گیری
surveys U نمونه گیری
survey U نمونه گیری
double sampling U نمونه گیری چندگانه
random sampling U نمونه گیری تصادفی
proof sheet U نمونه غلط گیری
random sample U نمونه گیری تصادفی
fractional sampling U نمونه گیری مکانیکی
area sampling U نمونه گیری منطقه یی
area sampling U نمونه گیری منطقهای
sampling error U خطای نمونه گیری
sampling error U اشتباه نمونه گیری
sampling distribution U توزیع نمونه گیری
sampling bias U سوداری نمونه گیری
domal sampling U نمونه گیری خانواری
two stage sampling U نمونه گیری دو مرحلهای
quota sampling U نمونه گیری سهمیهای
activity sampling U نمونه گیری از فعالیت
accumulative sampling U نمونه گیری پیاپی
sampling theory U نظریه نمونه گیری
stratified sampling U نمونه گیری لایهای
test town U شهرمورد نمونه گیری
sampling unit U واحد نمونه گیری
time sampling U نمونه گیری زمانی
sampling population U جامعه نمونه گیری
cluster sampling U نمونه گیری خوشهای
sampling variability U تغییر پذیری نمونه گیری
controlled sampling U نمونه گیری کنترل شده
multi stage sampling U نمونه گیری چند مرحلهای
stratified random sampling U نمونه گیری لایهای تصادفی
systematic random sampling U نمونه گیری تصادفی منظم
sampling servo U دستگاه نمونه گیری خودکار
simple randon sampling U نمونه گیری تصادفی ساده
wine taster U جام شراب مخصوص نمونه گیری
proofroom U اطاق غلط گیری نمونه هایی چاپی مطبعه
foundry proof U نمونه غلط گیری شده برای تهیه کلیشه یاگراور
Act your age [and not your shoe size] ! U به سن خودت رفتار بکن ! [مثل بچه ها رفتار نکن !]
acceptance sampling U نمونه برداری جهت پذیرش نمونه قبولی
sample U نمونه برداشتن نمونه نشان دادن
sampled U نمونه برداشتن نمونه نشان دادن
natural dyes U رنگینه های طبیعی [که عموما از گیاهان و بعضی حیوانات تهیه می شوند. نمونه گیاهی رنگ قرمز گیاه روناس و نمونه حیوانی رنگ قرمز، حشره قرمزدانه می باشد.]
He's a wet blanket. U او [مرد] آدم روح گیری [نا امید کننده ای یا ذوق گیری] است.
his severity relaxed U از سخت گیری خود کاست سخت گیری وی کمتر شد
digamy U دو زن گیری دو شوهر گیری
comportment U رفتار
exploit U : رفتار
exploiting U : رفتار
misconduct U رفتار بد
ethic U رفتار
exploits U : رفتار
treatments U رفتار
demarch U رفتار
treament U رفتار
treatment U رفتار
dealing U رفتار
thews U رفتار
demarche U رفتار
behavio U رفتار
behavior U رفتار
demeanour U رفتار
demeanor U رفتار
behaviour U رفتار
behaviuor U رفتار
bad conduct U سو رفتار
ergasia U رفتار
comporting U رفتار
actions U رفتار
gestured U رفتار
gesture U رفتار
comported U رفتار
conducting U رفتار
comport U رفتار
gest U رفتار
haviour U رفتار
havings U رفتار
conducts U رفتار
comports U رفتار
conduct U رفتار
deportment U رفتار
action U رفتار
geste U رفتار
conducted U رفتار
gesturing U رفتار
with the utmost rigour U با کمال سخت گیری با سخت گیری هر چه بیشتر
stream gaging U اندازه گیری ابراهه ها اندازه گیری رودخانه
measuring converter U مبدل اندازه گیری ترانسفورماتور اندازه گیری
manner U رفتار ادب
bearing U رفتار سلوک
anankaslia U رفتار وسواسی
attitudes U روش و رفتار
avoidance behavior U رفتار اجتنابی
to deport oneself U رفتار کردن
attitude U روش و رفتار
to demean oneself U رفتار کردن
nonverbal behavior U رفتار غیرکلامی
automatic behavior U رفتار خودکار
behavior modification U تغییر رفتار
brusque U خشن در رفتار
maternal behavior U رفتار مادری
demean U رفتار کردن
maladdress U رفتار ناهنجار
demeaned U رفتار کردن
stereotypy U رفتار قالبی
collective behavior U رفتار جمعی
social behavior U رفتار اجتماعی
demeans U رفتار کردن
learned behavior U رفتار اموخته
incipient behavior U رفتار اغازین
spontaneous behavior U رفتار خودانگیخته
cruelty U سوء رفتار
behavior rehearsal U تمرین رفتار
behavior repertoire U خزانه رفتار
illtreat U سوء رفتار
behavior therapy U رفتار درمانی
illtreatment U سوء رفتار
brusqurie U خشونت در رفتار
implicit behavior U رفتار نااشکار
target behavior U رفتار اماج
covert behavior U رفتار نااشکار
fair shake <idiom> U رفتار درست
verbal behavior U رفتار کلامی
unsports manlike conduct U رفتار ناجوانمردانه
conducted U رفتار اخلاقی
misconduct U سوء رفتار
ethogram U شرح رفتار
propriety of behaviour U درستی رفتار
conduct U رفتار اخلاقی
immoral U زشت رفتار
chilly <adj.> U سرد [رفتار]
elicited behavior U رفتار فراخوانده
affable <adj.> U خوش رفتار
elastic behavior U رفتار ارتجاعی
iron fist U رفتار خشنوفالمانهدولتبارعیت
get on one's high horse <idiom> U رفتار با تکبر
carried away U رفتار احمقانهوهمراهباهیجانزدگی
frivolous U سبک رفتار
macho U نرینه رفتار
explicit behavior U رفتار اشکار
conducting U رفتار اخلاقی
treats U رفتار کردن با
treated U رفتار کردن با
anancasm U رفتار وسواسی
treated U رفتار کردن
treat U رفتار کردن با
treat U رفتار کردن
fal lal U رفتار فریفانه
etiquette U روش رفتار
ambivalent behavior U رفتار دو سوگرا
conducts U رفتار اخلاقی
regressive behavior U رفتار واپس رو
treats U رفتار کردن
overt behavior U رفتار اشکار
anancastia U رفتار وسواسی
expressive behavior U رفتار بیانگر
to misbehave oneself U درست رفتار نکردن
stereotyped U دارای رفتار قالبی
mannish U دارای رفتار مردانه
baby U مانندکودک رفتار کردن
sportmanship U رفتار و اخلاق انسانی
babies U مانندکودک رفتار کردن
She has engaging manners . U رفتار گیرایی دارد
shoot straight <idiom> U منصفانه رفتار کردن
jitter U با عصبانیت رفتار کردن
organizational citizenship behavior U رفتار شهروندی سازمانی
Harsh ( rough) manners . U رفتار خشک وخشن
to get up to nonsense U ابلهانه رفتار کردن
confrontational U رفتار همراهبا اعتراض
abidance U رفتار برطبق توافق
even-handed treatment U رفتار [عملکرد] عادلانه
butch U خشن و مرد رفتار
apopathetic behavior U رفتار گروه زاد
play off <idiom> U رفتار مختلف با اشخاص
keep up appearances <idiom> U حفظ رفتار درست
behavioral U وابسته به رفتار و سلوک
well-behaved U خوش رفتار با ادب
well behaved U خوش رفتار با ادب
levity U رفتار سبک لوسی
purposive behavior U رفتار غایت نگر
skullduggery U رفتار زیرجلکی وخائنانه
image response U رفتار فرکانس تصویر
iam a of such conduct U از این رفتار شرمنده ام
despotize U مستبدانه رفتار کردن
detour behavior U رفتار غیر مستقیم
skulduggery U رفتار زیرجلکی وخائنانه
high frequency performance U رفتار فرکانس بالا
misbehavior U بدرفتاری سوء رفتار
problem behavior U رفتار مشکل افرین
misbehaviour U بدرفتاری سوء رفتار
douceur U شیرینی وفرافت رفتار
correctional custudy U روش اصلاح رفتار
contact behavior U رفتار تماس جویانه
locomotor behavior U رفتار جابه جایی
last word U بیان یا رفتار قاطع
Recent search history Forum search
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1deformations is a concept that is gaining ground معنی این جمله
1the selected wells are 5 boreholes only, and desired samples quantity is 150-200 kg
1A cop who doesn't exactly play it by the book.
2interfereometry
1مقاله در مورد اندازه گیری شیفت فرکانسی
1Formation Process
2مفعول
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com